فلسفه تاریخ، پرده برداری از رخدادها
بارها در جامعه خودتان با این عبارت که ما ایرانیان حافظه تاریخی نداریم، رو به رو شده ایم. به نظر مدعیان این موضوع، نبود حافظه جمعی تاریخی باعث شده است بسیاری ازحوادث در جامعه ما تکرار شوند و اگر این حافظه وجود داشت، از
پژوهشگر: شیدا امینی
بارها در جامعه خودتان با این عبارت که ما ایرانیان حافظه تاریخی نداریم، رو به رو شده ایم. به نظر مدعیان این موضوع، نبود حافظه جمعی تاریخی باعث شده است بسیاری ازحوادث در جامعه ما تکرار شوند و اگر این حافظه وجود داشت، از تکرار بسیاری از مشکلات ما در این عرصه جلوگیری می شد. اما این نکته مهم را باید در نظر داشت که حافظه تاریخی پدیده ای است که علل و عوامل بسیاری در به وجود آمدن آن نقش دارند. از یک سو، این پدیده با آموزش تاریخ در مدارس و دانشگاه های ما در ارتباط است و از سوی دیگر، به وضعیت پژوهشگران پیوند می خورد. ضمن اینکه، شرایط فرهنگی و سیاسی نیز در شکل گیری آن دخیل هستند و می توان گفت به تلقی ما نسبت به تاریخ مربوط می شود. بسیاری از درسهایی که به عنوان تاریخ در مدارس تدریس و رشته هایی که در دانشگاه ها با همین عنوان عرضه می شوند، خللهای زیادی دارند. ما در این زمینه هم در عرصه منابع، هم در زمینه شیوه عرضه و هم در زمینه آینده کاری دانشجویان تاریخ، مشکلات زیادی داریم. نمی توان مسأله نبود حافظه تاریخی جمعی را بدون این وضعیت آموزشی نظاره گر بود. همچنین، تاریخ نگاری در همه جا از جمله در ایران با پیشداوری ها و علایق شخصی متفاوت گره خورده است. تأثیر این علایق شخصی بر تاریخ نگاری به اندازه ای است که بسیاری از انگیزه های پژوهشگران ممتاز آنها را به رشته های دیگر می کشاند. تاریخ به عنوان یک معرفت مانند همه معارف دیگر نیازمند فضایی باز و آزاد است که مورخان بدون واهمه و فشار بتوانند آرای خود را ارایه کنند. اگر این فضا ایجاد نشود، ما دو گونه تاریخ رسمی و غیررسمی خواهیم داشت که هر یک روایتی کاملاً مختص خود و متفاوت از دیگری خواهد داشت. اگر چه، تلقی فرهنگ عمومی (چه افراد عادی و چه نخبگان) از تاریخ، به تعدیل ها و تصحیحات بسیاری نیاز دارد اما تصور ما این است که تاریخ مجموعه ای از تحولات به همراه مجموعه ای از اعداد و ارقام است. این تعریف و تصویری است که حتی بسیاری از افرادی که تاریخ را به عنوان رشته تحصیلی خود در دانشگاه ها انتخاب می کنند، با خود همراه دارند. این در حالی است که آنچه تاریخ می نامیم، به گستره بسیار مهمتر اذعان دارد. تاریخ در مهمترین تعریف خود، منطقی است که در پیش زمینه حوادث و رخدادها موجود است. کار مورخ هم یافتن این منطق است. از سوی دیگر، فلسفه تاریخ در نظر دارد مشکلات نظری را که هنگام تأمل در تاریخ اتفاق می افتد را برجسته ساخته و آنها را به بحث گذارد. به نظر می رسد، یکی از مهمترین دلایلی که سبب می شود ما از تاریخ درس نگیریم، همین تعریف و تصویر اشتباه است. انسانها چیزی را جدی می گیرند که به نظرشان ارزش جدی گرفتن داشته باشد. اگر ما تاریخ را به مجموعه ای از رویدادها و شرح رویدادها تقلیل دهیم، طبیعی است سزاوار اینکه بخشی از عمرخود را صرفش کنیم، نمی باشد. اگر در دانشگاه های غربی، نخبه ترین دانشجویان به سراغ علوم انسانی و از جمله تاریخ می روند، بدین سبب است که تصویری نزدیک به واقع از اهمیت این رشته مهم در ذهن دارند. اهمیت و شهرت دانشگاه هایی چون آکسفورد و هاروارد دقیقاً به خاطر جدی گرفتن این علوم انسانی است. از سوی دیگر، اگر بسیاری از مشکلات ما با شباهت غریبی نسبت به مشکلات آبا و اجدادمان دوباره سر بر می آورند، بر اثر همین تلقی اشتباه نسبت به تاریخ است. ایرانیان همانند مردم دیگر فرهنگها می توانند از تاریخ خود، بخصوص تاریخ معاصرشان بسیار درس بیاموزند، اما درس آموزی در این عرصه مانند هر عرصه دیگر در صورتی امکان پذیر است که ابتدا تاریخ را جدی بگیریم و تلاش در خوری را در همگانی کردن و برجسته کردن روایتهای مختلف از آن به کار گیریم.
البته همه این موضوعها یک پیش فرض مهم دارد و آن، اینکه ما باید نگاه خود را نسبت به تاریخ تغییر دهیم. تصور نکنیم تاریخ شرح وقایع و رخدادهاست. تاریخ، منطقی است که پشت این رخدادها وجود دارد و باید در علم و فلسفه تاریخ پرده برداری شود. به نظر می رسد، بخشی از کار رسانه ها در این عرصه می تواند زدودن این تصویر و تلقی اشتباه نسبت به تاریخ باشد. با وجود این، در زبان فارسی میان تاریخ به عنوان آنچه رخ داده با علم تاریخ به عنوان شناخت آنچه رخ داده تمایزی نیست. هنگامی که از معرفت تاریخ سخن می گوییم، هم می توانیم علم تاریخ، هم فلسفه علم تاریخ و هم فلسفه تاریخ را مدنظر قرار دهیم. اینها هر یک معنای خاصی دارند. تاریخ به عنوان یک علم معرفتی در کنار معارف علمی دیگر مانند جامعه شناسی، روان شناسی، مدیریت، اقتصاد و... است. فلسفه علم تاریخ نیز علم تاریخ را از جهت اعتبار، روشها، غایات و مسایلش مورد توجه قرار می دهد، اما فلسفه تاریخی هم وجود دارد که بزرگترین نمادش در فلسفه «هگل» است. «هگل» نگاهی فلسفی به خود تاریخ دارد، نه به علم تاریخ همین تفاوت مشی وی با روشی که در فلسفه تحلیلی وجود دارد و به نام فلسفه علم تاریخ مطرح است، قلمداد می شود. اگر ما در زبان فارسی حتی در میان نخبگان خود این تمایزها را نمی بینیم، به سبب همین حاشیه ای بودن تاریخ در زندگی ماست. باید پذیرفت تفاوت انسان از دیگر موجودات در همین تاریخ مندی است و به همین دلیل اهمیت و جایگاه تاریخ را در زندگی آدمی بهتر و بیشتر دریافت. فیلسوفان اگزیستانس معتقدند: انسان تنها موجودی است که ماهیت ندارد، بلکه هویت و تاریخ دارد. بدون فهم تاریخ یک فرهنگ، نمی توان تصویر درستی از مشخصات اساسی آن فرهنگ به دست آورد. به تعبیر دیگر، تاریخ هر ملتی، هویت آن ملت است و اگر ملتی تاریخ خود را به خوبی فهم نکند، هویت خودش را نفهمیده است. به همین دلیل، شناساندن تاریخ به اندازه یک علم اهمیت دارد. عده ای در کشورمان مطرح کردند چیزی به نام علوم انسانی، را بی معنا و بی مفهوم می پندارند و در مقابل این مفهوم می ایستند. این در حالی است که هر چند علوم انسانی با مباحث فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی پیوند برقرار می کنند، دفاع از ساحت آنها به عنوان یک علم و معرفت همچنان اهمیت دارد. اگر ما حوزه ای از علم را به مثابه یک معرفت ارزیابی نکنیم، آن را دارای چنان ارجی که در یک رشته تحصیلی پی جویی اش کنیم، نمی یابیم. به هر حال، با وجود خللهایی جدی که در مورد علمی بودن تاریخ مطرح هستند و ما هم باید آنها را مورد واکاوی قرار دهیم، در یک نکته تردیدی نیست و آن اینکه تاریخ را نیز باید به عنوان شاخه ای از معرفت در نظر گرفت که اهتمام به آن در سطح و هم پایه دیگر معارف باید جدی گرفته شود.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}